بی همگان

چه رنجی ست لذت ها را تنها بردن
و چه زشت است زیبایی را تنها دیدن
و چه بدبختی آزار دهنده ای ست تنها خوشبخت بودن
"علی شریعتی"

۱۷ مطلب در اسفند ۱۳۹۰ ثبت شده است

هو

__________

سیستم آموزشی داغون با آدم کاری می کند که اولا؛ مثل چی پشیمان بشوی که چرا پیشنهاد هم کلاسی ات برای اینکه برساندت را رد کرده ای. ثانیا؛ موقع برگشتن از دانشگاه با حال ِ زار و خسته، از شدت افسردگی ناشی از داغونی همان سیستم، کاملا یکهویی و بدون تصمیم قبلی جلوی سینما پیاده بشوی و «تنهایی» بروی که فیلم ببینی. و چون از برنامه ی سانس ها و این چیزها اطلاعی نداشتی، مجبور می شوی همان فیلم مزخرفی که در آن ساعت می رود روی پرده را ببینی. غلظت مزخرفیت فیلم هم تا حدی ست که تقریبا 20 دقیقه ای را مشغول تماشا کردن عکس های گوشی ات می شوی! و وقتی سرت را بالا می آوری در کمال تعجب می بینی که فقط تو «تنها» توی سالن مانده ای!! و پنج شش نفر دیگر ترجیح داده اند بروند و وقت شان را جای دیگری به هدر دهند!



الان این ها را فقط نوشتم که نترکم. اما

باور کنید، باور کنید، همه ی این ها و خیلی بیشتر از این ها هم به همین سیستم آموزشی ربط دارد. یک وقتی که اعصابم آرام بود و مطمئن بودم که چیزی غیر از فحش هم از دهانم بیرون می آید، بطور جدی راجع به ربط این ها و این سیستم خراب شده خواهم نوشت.

روزهای کمی نداشتم که اوضاع ِ آموزشی (به طور کلی) نه تنها از تحصیل که از زندگی سیرم کرده و همه ی انگیزه هایم را کشته.


خوش بحال بعضیا! چقد بیکارن. رفته آدرس قبلی منو الکی همینجوری محض تفریح ثبت کرده! حداقل یه چی بنویس توش!


۱۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ اسفند ۹۰ ، ۲۰:۴۳
بی‌ همگان
هو

________

اصلا همیشه اعداد زوج دوست داشتنی تر بودند برایم!

آخر ِ هر عدد فرد ی یک «تنهایی» توی ذوق می زند..



این رفتار ِ عاقلانه ی تو، «آ»رامم می کند.


۲۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ اسفند ۹۰ ، ۲۳:۱۵
بی‌ همگان
هو

________

از بداخلاقی بعضی ناراحت می شویم و کم و کاستی ها گاهی تلخ کاممان می کند،

اما همه ی این ها و بزرگتر از این ها هم با دیدن یک لبخندِ تو از ذهن و دلمان پاک می شود روحی فداک!


انگشت!

۸ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ اسفند ۹۰ ، ۱۶:۴۴
بی‌ همگان
هو

________

آقای نماینده و نامزد انتخاباتی از بالا تا پایین شهر برای هر قشری(حتی صنف سبزی خرد کنی!) میتینگ تبلیغاتی می گذارد. اما برخلاف درخواست های متعدد دانشجویان، تمایلی ندارد با ما به گفتگو بنشیند و سوالاتمان را پاسخ گوید! و مسئولین ستادش هم هیچ ابایی ندارند از گفتن این که؛ نمیخواهد تنش ایجاد شود.چون برای وجهه ی بین المللی اش خوب نیست! (یعنی استدلال در این حد!!)

شکر و سپاس خدای را که ما را مایه ی ترس این ها قرار داد! گرچه در قم این آقایان باید از قشر دیگری بترسند!که متاسفانه...


از قبل از شروع تبلیغات سفارش کمپوت هم داده بودیم به بچه ها.نشد ولی.( قابل ذکر ست که دستگیری دانشجو جماعت در سخنرانی های این آقا - در زمانی غیر از انتخابات هم - مسئله ای بسیار طبیعی ست.)

+


- حالا همین بار که ما رای اولی هستیم، قحط الرجالی بیداد می کنه!!


۱۹ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ اسفند ۹۰ ، ۱۷:۳۸
بی‌ همگان
هو

_________

- منظورشون چیه از اینکه توی اتوبوس دانشگاه پوستر تبلیغ دکتر ِ متخصص اعصاب و روان میزنن؟!



-- یادمه یه بار حوا نوشته بود توی قنوت نماز، کامنت خصوصی یکی از خواننده هاش یادش اومده بوده.(اگر اشتباه نکنم.) این اصلا چیز عجیبی نیست! گاهی انقد دنیاهات با هم قاطی میشن که یهو توی اتوبوس یاد پست دیشب یکی از دوستات میفتی و گریه ت میگیره..


۱۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ اسفند ۹۰ ، ۱۹:۳۶
بی‌ همگان
هو

________

مضطر بودن یعنی این که انقدر بی چاره شده باشی که با هر نفسی که بیرون می دهی، از خدا گشایش گره ات را بخواهی. یعنی از فکرش شب خوابت نبرد. یعنی اشکت دربیاید. یعنی اشکت را در بیاورند...


استاد می گفت؛ باید مضطر بشوید. باید عاجز بشوید. شدم خدا. همان که باید، شدم. حالا نوبت توست.

۲۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ اسفند ۹۰ ، ۰۹:۰۳
بی‌ همگان
هو

________

برای آنچه که دوستش داری

از جان باید بگذری

بعد

می ماند زندگی

و آنچه که دوستش داشتی.

«شمس لنگرودی»


- با «مهتاب» ِ مذکور در پست های قبل رفتم کافی نت ِ احسان، موقع بیرون آمدن احسان بهش چیپس داد. اومدیم بیرون خیلی جدی پرسید: چرا بهم چیپس داد؟(با توجه به اینکه دفعه اول بود همدیگرو میدیدن و هیچ نسبتی هم باهم ندارند، غافلگیر شده بود!) گفتم نمیدونم، خودت فک میکنی چرا بهت داد؟ جدی تر از قبل تریپ تفکر برداشت و بعد از چند ثانیه با ذوق گفت: آهاااان! فهمیدم. چون که از من خوشش اومد. !!! (با اینکه هیچ نسبتی با هم نداریم، اما ماشالا خودشیفتگی ش به خودم رفته!)

 - یک آقای نماینده ای هست که اتفاقا همه می شناسندش. می خواستم یک پست اختصاصی در وصف ایشون بنویسم. بعد دیدم ارزش نداره. بعدتر دیدم اتفاقا برای ناکام گذاشتنش هرکاری کنیم، بازم کمه. بعدترتر دیدم ما خودمونم خفه کنیم چیزی عوض نمیشه.و ایشون همچنان رای مردم رو دارن. البته مردمی که نمیدانند چه خبره. بهرحال مردمند و در هر حال محترم و عزیز. پس من هم خفه میشم و میشینم سر جام! (عذر میخوام که این چند خط، پرسه در مه(!) زد و خیلی صریح و واضح نبود.)

- کلا این روزها در خفگی به سر می برم!


*کلاه قرمزی به آقای مجری.


۱۸ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ اسفند ۹۰ ، ۰۹:۲۰
بی‌ همگان