بی همگان

چه رنجی ست لذت ها را تنها بردن
و چه زشت است زیبایی را تنها دیدن
و چه بدبختی آزار دهنده ای ست تنها خوشبخت بودن
"علی شریعتی"

۱ مطلب در فروردين ۱۳۹۳ ثبت شده است

هو

-

محرم سال گذشته، اولین محرمی بود که محمد در قم نبود، و شب های هیئت را از دست می داد. شب هفتم که قرار شد بیاید، رفتم هفتاد و دو تن و کنار کره زمین توی ماشین نشستم منتظرش. صوت شب های گذشته ی هیئت را هم که از قبل توی فلش ریخته بودم، گذاشته بودم با صدای کم برایم می خواند. محمد که آمد، بعد از سلام و احوالپرسی که حرکت کردیم، صدای صوت را زیاد کرد. و همین که صدای آشنای محرم هرسال را شنید، بغض دلتنگی هاش باز شد و ... تا خود خانه گریه کردیم..

گریه کردن برای دوری از جایی که آدم به آن تعلق دارد و دوری از اصل را این روزها خوب می فهمم. درست زمانی که از خانه ی خودمان تا خانه ی بابا می روم.

من تعجب می کنم از همه ی عروس هایی که توی زندگی ام دیده ام. در حالی که در چهره شان غم دوری از خانه ی پدری نمایان نبود..

 

 

۱۶ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۲ فروردين ۹۳ ، ۱۲:۳۹
بی‌ همگان