بی همگان

چه رنجی ست لذت ها را تنها بردن
و چه زشت است زیبایی را تنها دیدن
و چه بدبختی آزار دهنده ای ست تنها خوشبخت بودن
"علی شریعتی"

بی همگان

چهارشنبه, ۶ مهر ۱۳۹۰، ۱۲:۵۶ ق.ظ
هو

__________

هر مکان خاصی، آدم و همراه ِ خاصی هم می طلبد.

مثلا با دوستی باید سینما رفت با دیگری انجمن شعر.

با یکی پارک و با یکی دیگر کافه.

حرم هم آدم ِ خودش را می خواهد.

البته جاهایی هم هست که باید تنها بود. من به ندرت کسی را برای رفتن به جمکران دعوت می کنم به همراهی. چون ترجیح میدهم تنها باشم.

دوستانم را سرند کردم و می دانم که برای کجا باید با کدام شان باشم.

اما دقت که می کنم، تا به حال از طرف دیگران، برای هرجایی پیشنهاد داشته ام. بیشتر که دقت می کنم، همیشه اگر مانعی نداشته باشم، همه ی پیشنهاد ها را می پذیرم. سازگاری با محیط و آدم ها، ویژگی مهمی ست که دوستانم فکر می کنند من دارم. اما حالا بعد از سال ها همیشه در دسترس بودن، به این رسیدم که نباید خیلی هم انعطاف داشت. باید کمی هم طاقچه بالا گذاشت.! باید گاهی بی معرفتی کرد، گرچه بی معرفت نباشی. باید گاهی نبود. که حالا که دلت تنگ ِ خاطره بازی و جمع های صمیمی ِ آن هاست، همه برایت پرمشغله و غیرقابل دسترس نباشند..     


- اینجا کویر داغ و نمک زار شور نیست/ما روبروی پهنه ی دریا نشسته ایم

 شب میلاد بانو،هیچ چیز مهم نیست.حتی عمیق ترین دردها.


موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۰/۰۷/۰۶
بی‌ همگان

نظرات  (۱۳)

سلام
سخن از زبان ما می گویید.
یا علی
وقتی نیستی ...
نه ؛
وقتی نیستم ، دلم تنگ می شود ، دلم شور می زند ، دلم می شکند ، اصلا دلم طاقت این همه اتفاق را ندارد ...
وقتی نیستم ، هر لحظه دلم تپیدن آمدنم را می زند و ...
و منتظرم ...
ببینم ...
که چه وقت ...
دلم ...
برای آمدنم شور نمیزند تا ...
بیایم ...
دلم برای دوست خلوت هایم تنگ شده است ...
چقدر این روزا دلم میخواد دیگه کسی به این نتیجه نرسه که لازمه آدم گاهی بی معرفت باشه

هی روزگار...

یا علی
نوشته‌های این پست رو با ذره ذره وجودم حس کرده‌م...
۰۶ مهر ۹۰ ، ۱۳:۴۰ آشیــــــل
چی میشه گفت...؟
بحٍث بی معرفتی کردن نیست
خیلی وقتا ته دل خودشو که آدم نگاه میکنه میبینه که دلش نمیخواسته اما با کسی همراه و همقدم شده
دل آدم داد میزنه که نه نمیخوام// اما آدم توجهی نمیکنه
دلشو خفه میکنه
اشتباهه!
تو کف عکس درباره وبم...
بد فکریم کرده... چقد حس این افتادگی توی صحن حرم قشنگه نمیشه با هیچی عوضش کرد...
الله اکبر...
پاسخ:
اصلا حرم می روم که «افتاده» ببیندم..
خیلی قبول دارم!
حالا کاری به مفهوم ِ قشنگ ِ پستت ندارم که موافق‌ش هم هستم!
ولی امشب آمدم و کلی حسرت خوردم..
یک دنیا فخر فروختی به من رفیق!
هم اسم از جمکران بردی
هم شب ِ میلاد ِ بانو میهمان ِ قلم ِ همسایه‌اش بودیم!
بی‌معرفت! حرم که رفتی سلام ما را به عمه جان برسان!
تنهایی من از خود تنهایی ام پر است
در بی نشانی است که دارم نشانه ای...
تولد بی بی هم مبارک
سلام...
به دیدار مردم شدن عیب نیست... نه آنقدر که گویند بس... سعدی...
تو بر سر خویشتن باش و وقار... بازی و ظرافت به ندیان بگذار...
فرصت شمار صحبت کز این دو راهه منزل....گر بگذریم دیگر نتوان به هم رسیدن...
...
..
.
تشخیص محل مناسب برای استفاده و تشخیص این اشعار را واقعاَ لازم دارید...

لطفاَ مطالعه کتاب دافعه و جاذبه حضرت علی ع از شهید مطهری ره + گلستان سعدی...
موفق باشید...
یا حق!!!
من که دختر خوبی ام!

راستی به ذهنم میرسه حتی اس هم ندم!
خیلی هم خوابم میاد...

این پست عالی ست.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">