بی همگان

چه رنجی ست لذت ها را تنها بردن
و چه زشت است زیبایی را تنها دیدن
و چه بدبختی آزار دهنده ای ست تنها خوشبخت بودن
"علی شریعتی"

در خلوتت به عاقبتم فکر کرده ای؟*

يكشنبه, ۹ بهمن ۱۳۹۰، ۰۸:۰۰ ب.ظ
هو

ــــــــــــــــ

یادم نمی آید تا بحال اینقدر دلم پیشت بوده باشد..

اصلا کِی اینقدر بی دل بوده ام؟!

 

*یادت نره مواظب خودت باشی!

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۰/۱۱/۰۹
بی‌ همگان

نظرات  (۱۸)

سلام
حرم می روید ما را هم دعا بفرمایید.
یا علی
۰۹ بهمن ۹۰ ، ۲۰:۵۷ مهدیه بانو
چه جالب یکی دو بار از این زاویه پنجره فولاد را دیدم!
سر راه هم بودم و چند بار "لقتمان" کردند
پاسخ:
منظورتان "لگد" بود دیگر؟!
ما میخوایم بیایم قم! پا نشی بری مشهدا :))
پاسخ:
تو پاشو بیا.
سلام
راستی حواسم نبود اینجا مشهده!
اول فکر کردم قمه!
ولی به هر حال حرم رفتید ما رو هم دعا کنید!
یا علی
پاسخ:
چشم
2 ساله نرفتم , هی جور نمیشه ...
بی برگ و بارم...
اگه داری میری دعام کن.. مدیونی یاد من نباشی..
دیدی که اس ام اسای اون روزاتو هم هنوز نگه داشتم نگی بهمون بی‌معرفت!
پاسخ:
نمیرم که قربونت برم! وگرنه می دونی که من چقد با معرفتم!
سلام

ترجیح میدم رو حالت ِ بیصدا فقط زل بزنم به عکس و یک سَری بزنم به پوشه های ذخیره شده در حافظه ام و هی مرورشان کنم...
و هی مرورشان کنم...


السلام علیک یا علی بن موسی الرضا المرتضی
۰۹ بهمن ۹۰ ، ۲۳:۵۳ زهرا رجایی
دلم تو را می خواهد، سفر به جایی دووور
دو قرن گریه کنم... گرچه اشکهام به زور...
آآآآخ جااانم ... چه عکس دلبریه
سلام
یک حسِ قریبِ غریبگی دارد این عکس برایم. تفسیرش برایم خودم، اما.
حسِ خوبی بود اخوی، سپاس.

یاحق
۱۰ بهمن ۹۰ ، ۰۰:۵۴ پابرهنه زاده
سلام...
باباری که هزارساربان داردبروزم
ومنتظرردپاهاتون!!!
راستی انشالله قسمت بشه سه شنبه این هفته قراره بیام مشهد
وای دل منم همین طور

اصن دل من مرد دیگه اینقدر حسرت زیارت کشید. باید برم دفنش کنم توی حرم !!!
اونقدر دلم هوایش را کرده
که نمیدانی با چه وضعی خانواده را هوایی کردم
چند روز تقویم به دست بودم
که آخر تاریخی خوب پیدا کردم قرار شد سفر یه روزه باشد
و فقط چند ساعت در حرم باشیم و بـــرگشت.
که یکی از والدین اون روز نمیتونه بیاد گفتم اشکال نداره من و اون یکی.
که اون یکی گفت دلم نمیاد بدون این یکی بریم.
و حالا دوباره باید رایزنی کنم تا همه یک روز گیر بیاوریم

ولی قضیه چیزه دیگریست...
اتصالم است با جاذبه ش که باید برقرار شود.
۱۰ بهمن ۹۰ ، ۱۴:۱۸ مهدیه بانو
نع دقیقن منظورم لقط بود
تازه باس می گفتم

لِقَط

لگد مال بچه سوسولاست
تنها مشهد رفتن هم حال و هوایی دارد عجیب.
یکبار تنها رفتم آنجا، توی اوج سرمای زمستون سال 88، بدون لباس گرم، یه سوییت ساکن بودم که همه طبقه هاش خالی بود و سکوت محض آنجا حاکم بود و چقدر وحشتناک بود. تا دیر وقت حرم میموندم، برف میباریدو...
برادر عرزشیمون میخونه که :
پشت قاب شیشه ی پنجره ای..
سلام ؛
× جواب پاسخ کامنت قبلی !!!! ( قشنگیش به اینه که بعداً تر تر میشه برادر خانومت )

× الا غریب خراسان، رضا مشو که بمیرد اگر که مرغک زاری، از آشیانه بیفتد

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">