بی همگان

چه رنجی ست لذت ها را تنها بردن
و چه زشت است زیبایی را تنها دیدن
و چه بدبختی آزار دهنده ای ست تنها خوشبخت بودن
"علی شریعتی"

ای عجیب قشنگ! *

يكشنبه, ۳ مهر ۱۳۹۰، ۰۴:۱۱ ب.ظ
هو

________

کنجکاوم بدانم اولین بار چه کسی مُهر ِ رمانتیکی و عاشقانه بودن را به پیشانی ِ فصل ِ نجیب ِ پاییز زد.

بهرحال پر بی راه هم نگفته گویا!


درست یادم نیست،اما احتمالا اولین بار که دلم سُر خورد و لرزید، روی زمین ِ خیس و بارانی پاییز بود.


دلیلش هر چه که هست، بی انصاف گاهی ویرانگرتر از اردیبهشت، آدم را هوایی (حوّایی) می کند..



* : با پاییز نبودم.


- پاییز را

         به هیچ می‌انگارد

دستی که دست‌های ترا دارد.

«سیدعلی میرافضلی»

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۰/۰۷/۰۳
بی‌ همگان

نظرات  (۷)

تابستان را چطور گذراندید؟
به نام خدا بی او...
سلام
مخصوصا آن باران های تند و آن خش خش برگ های زیر پا!
یا علی
فصل دو نفره ... با روزای یه نفره ...
۰۴ مهر ۹۰ ، ۱۳:۴۲ آشیــــــــل
اصلنم ما نمیخوایم بدونیم که با کی بودی!
۰۴ مهر ۹۰ ، ۱۳:۴۳ آشیــــــــل
اولین بار که دلم سُر خورد و لرزید، روی زمین ِ خیس و بارانی پاییز بود.


خیلی قشنگ گفتی.
۰۴ مهر ۹۰ ، ۲۰:۳۰ آنتی بیوتیک
پاییز یه سراب ِ عاشقانه است. من باهاش حال نمیکنم. اما بارون رو دوس دارم.
عاشق نشدی وگرنه میفهمیدی/
پائیز بهاری است که عاشق شده است...
پاسخ:
فک کنم فقط می خواستی تاکید کنی من عاشق نشدم!!

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">