بی همگان

چه رنجی ست لذت ها را تنها بردن
و چه زشت است زیبایی را تنها دیدن
و چه بدبختی آزار دهنده ای ست تنها خوشبخت بودن
"علی شریعتی"

زیـر ِ تـیــغ!

شنبه, ۶ خرداد ۱۳۹۱، ۰۳:۵۴ ب.ظ
هو

_________

( زن در سکوت محض پشت میز مطالعه نشسته و مثل کسی که می خواهد به زور کلمات ِ کتاب ِ پیش روی اش را در ذهنش فرو کند؛ سرش را میان دو دستش گرفته و پای راستش را با ریتم تقریبا تندی تکان می دهد. طوری که پنجه اش روی زمین است و پاشنه اش را بالا و پایین می کند. بعد از چند دقیقه با حالتی بی قرار و کلافه سرش را بالا می آورد و با لحنی جدی و از روی استیصال می گوید: )

- نمیذاری درس بخونم..

( مرد که گویا همزمان داشته به همین مسئله فکر می کرده، بدون درنگ و بلافاصله پس از تمام شدن جمله ی زن، جواب می دهد: )

- مگه تو میذاری من درس بخونم؟ درس به کنار. نماز نمیذاری بخونم! خوابم که ندارم از دستت. تازه خوابم م که میبره توی خوابم ولم نمی کنی!

(زن که انگار دقیقا همان چیزی را که می خواسته، شنیده؛ مصمم و پیروزمندانه می گوید: )

- ما جز آزار و اذیت چیزی برای هم نداریم! اصن از اولشم به درد هم نمی خوردیم!

(مرد با شنیدن این حرف های زن محکم از جایش بلند می شود و به سمت زن می رود... )

+مرد هنوز به زن نرسیده که پرده بسته می شود.



*عنوان :  زیـر ِ تـیــغ ِ ممیـزی!


موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۱/۰۳/۰۶
بی‌ همگان

نظرات  (۱۷)

آره دیگه بنیاد زندگی امروزی خیلی خیلی سست شده.
فیلم های ایرانی دوربین میره رو آسمون! :))
۰۶ خرداد ۹۱ ، ۱۹:۱۴ زهرا رجایی
محکم...
نقش ممیزی بستن پرده هه بود ینی؟!
پاسخ:
اگر ممیزی نبود که این ته ِ فیلم فارسی بود!!
عشقه دیگه چه میشه کرد!
سلام
یادش بخیر قدیما...
عاشقانه بود دیگه به امید خدا‏?‏
پاسخ:
ولی برچسب عاشقانگی بهش نزدم که هرکس هرطور که میخواد برداشت کنه.
خب اینطوری قبول نیست.
من میخوام بعد از بسته شدن پرده رو ببینم!
پاسخ:
اگر قرار بود شما ببینی که پرده رو نمی بستن!
استغفرالله....
زیبا بود ......
پاسخ:
انصافا پرداخت داستان رو حال کردی؟!
۰۸ خرداد ۹۱ ، ۱۲:۰۰ امید اقدمی
سیمای زنی دردور دست...
وبلاگم به روزه
با دوتا شعر
و کمی حرف
تقدیم به یه نفر...
دعوتید به نگاه
۰۸ خرداد ۹۱ ، ۱۵:۳۱ - خط ِ تیره -
دوستش میداشتم ...
۰۸ خرداد ۹۱ ، ۱۸:۴۲ آنتی بیوتیک
بده یه فیلم کوتاه از روش بسازن!! حیفه هاااااااااااا!
.
حداقل اسمشو یه چیزی میذاشتی که خود این داستان نره زیر تیغ ِ سریالی که ، فوق العاده بود و اصل حواس خواننده از داستان تو پرت شه!
خدا رو شکر ؛گفتم بعید نیست طرف و ی دل سیر زده باشه
خجالت.....
إإإإإإإإإ......
واقعن که.
خجالت نمی کشین فیلم ستاره می نویسین این جا؟
بدم ارشاد پلمپ کنه؟ کی بوردتون رو عرض می کنم.
پاسخ:
حالا این دفه رو چشم پوشی کنید. خواهش می کنم!
۱۰ خرداد ۹۱ ، ۱۶:۳۶ مهدیه بانو
من می خوام برداشت جنایی زامبی یی ازش بکنم
اجازه هس؟
پاسخ:
هر برداشتی آزاده عزیزم
اوه اوه
چه حرفا
آقای بلاگفا بیا این جا رو ممیزی کن کلا:))))

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">