همه آزادند الّا ...
يكشنبه, ۱۷ مهر ۱۳۹۰، ۰۶:۵۱ ب.ظ
هو
_________
فکر نمی کردم اینقدر آدم ِ ضعیفی باشم.اما هستم.
امروز برای لحظاتی از همه چی ناامید شدم.طوری که میخواستم بزنم زیر همه چیز. به راحتی. به همه ی آرمان ها و اهدافم شک کردم. تا به حال دلسردی و نامیدی رو به این تلخی و دردناکی تجربه نکرده بودم. و چه چیزی بدتر از یأس ..
با خودم میگفتم؛ حالا به خیلی ها حق میدم که خیلی حرفها بزنن. حق میدم دلشون پُر باشه از این همه نقص و کاستی.. از این همه اهمال کاری بالانشین ها و محافظه کاری ِ آدم های مصلحت اندیش.
امروز اگر برخورد ِ خوب و منطقی ِ معدود مسئولین نبود، من، امشب از شدت ِ غربت در همین «جمهوری اسلامی» دق می کردم..
۹۰/۰۷/۱۷