بی همگان

چه رنجی ست لذت ها را تنها بردن
و چه زشت است زیبایی را تنها دیدن
و چه بدبختی آزار دهنده ای ست تنها خوشبخت بودن
"علی شریعتی"

روضه رضوان

چهارشنبه, ۳ مهر ۱۳۹۲، ۰۳:۰۴ ب.ظ

هو

-

 

جبرئیل به آدم گفت: چرا از آن درخت خوردی و از دستور خدا سرپیچی کردی؟ آدم گفت: شیطان قسم خدا را خورد که خیر مرا می‌خواهد. و من اصلا به ذهنم خطور نمی‌کرد که احدی از مخلوقات به خـــدا قسم دروغ بخورد! 
 
امام صادق (علیه السلام)/ عیون اخبار الرضا/ ج1/ ص 196
 
 
 
 
- همچین پدر ِ دل پاکی داشتیم ما..
 
 
موافقین ۷ مخالفین ۲ ۹۲/۰۷/۰۳
بی‌ همگان

نظرات  (۱۹)

۰۳ مهر ۹۲ ، ۲۰:۴۱ زهرا رجایی

خیلی خندیدم!!!
با اینکه خنده نداشت

پاسخ:
آخه واقعنم الان به این طور آدما میگن ساده لوح و بهشون میخندن!
چه ناز بود! :)
۰۴ مهر ۹۲ ، ۲۲:۴۶ خارج ازچارچوب
از کجا به کجا ...
۰۶ مهر ۹۲ ، ۰۸:۵۹ مـَـ ه جَـبـیـטּ
هان ؟!
شیطان و خیر ؟ :|

آخییی .. پدری .. :)

آه ای پدر! چقدر تو ساده بودی!

روحت شاد و یادت گرامی :D

۰۷ مهر ۹۲ ، ۱۴:۴۴ پیله پیله
سلام
۰۷ مهر ۹۲ ، ۱۴:۴۵ پیله پیله
سلام
۰۷ مهر ۹۲ ، ۱۴:۴۵ پیله پیله
سلام
پاسخ:
سلام سلام سلام
:)
بعله...
۰۸ مهر ۹۲ ، ۲۳:۳۷ زهرا رجایی
قبلاها بیشتر بودی!
هم در عرصه ی به روز کردن
هم خوندن
هم کلا!
کلا رو الکی گفتم!
پاسخ:
در عرصه ی خوندن که همچنان مثل قبل هستم.
 
بقیه شم وقت ندارم! (حتما با خودت میگی مگه چکار میکنی که وقت نداری؟ خب در جواب باید بهت بگم که تقریبا هیچ کاری!)
۰۹ مهر ۹۲ ، ۰۸:۵۹ ترنم بانو

ماهم همین دلپاکی رو از پدرمون به ارث بردیم ،به ویژه در مقابل شیطان

۱۰ مهر ۹۲ ، ۲۰:۲۵ پشت کوهها
عه؟
پس به بابامون رفتم من !
پاسخ:
شما مردا همه تون به باباتون رفتید!
۱۲ مهر ۹۲ ، ۲۲:۲۱ سجاد عبدی
بله ...
۱۲ مهر ۹۲ ، ۲۲:۵۳ زهرا رجایی

بوووووس زهره...
خوشحالم که مث چی همو می شناسیم!
مطمئن بودم خیلی دوسش خواهی داشت
مطئمن
پاسخ:
مث چی دوست دارم!
۱۵ مهر ۹۲ ، ۱۱:۴۶ زهرا رجایی

تو فحش دلت میخواد زهره؟!
خب به روز کن
حالا هرکی ندونه فک میکنه داری چیکااااااار میکنی!
و اینی هم که قبلاقبل میگی هیچکار، توجیه خوبی نیس!
پاسخ:
اصن کلا توجیه کار خوبی نیس!
۲۰ مهر ۹۲ ، ۰۰:۲۶ میم مثل من
قسم دروغ
.
.
.
چقدر زیاد میشنویم
۲۲ مهر ۹۲ ، ۱۹:۵۲ زهرا رجایی

ای خدا
وقتی تو نت نداری انگار خودم نت ندارم...
پاسخ:
نت دارم کم و بیش

دلیل نبودنم نت نیست
نمیخوامم توجیه کنم ولی خب.. (ولش کن اصن:دی)
۲۵ مهر ۹۲ ، ۱۲:۲۶ زهرا رجایی
اول داشتم فک میکردم گربه هه رو میگی
میخواستم بگم معلومه که یادم میاد
نزدیکای خونه ی شما بودیم...
بعد کامنتو که بادقت تر خوندم دیدم نه
داری یه چیز دیگه رو میگی!
اصلا یادم نمیاد...
چرا من اینجوری شدم زهره؟
دارم دیوونه میشم
یعنی ممکنه اون شب هم تو راست گفته باشی؟
هم اون شب
هم الان
کاملا گیجم
به دلایل کاملا واضح...
ولی نمیدونم به خاطر گیجیه
یا اینکه واقعا یادم نیس
خدایا...
من دارم از دست میرم...؟
پاسخ:
من بالاخره یه روز از مسبب این اوضاع تو انتقام میگیرم!
حالا ببین!
۲۹ مهر ۹۲ ، ۱۵:۱۳ مـَـ ه جَـبـیـטּ
زهره جان

پست جدید نمیخوای بزنی عزیزم ؟

» میلاد امام هادی /ع/ مبارک .. ان شاء الله هدایت گر دل و روحت باشه :)

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">