خوب ترین حادثه می دانمت!
________
ممممم. خب آدم وقتی خیلی یکهویی غافلگیر بشود، نمی شود رفتارهایی بکند که در مواقع عادی ازش انتظار می رفته! ممکن ست قبل تر ها برای خودت فکر کرده باشی و برنامه ریزی، که اگر فلان اتفاق افتاد چه کارهایی انجام می دهی، اما همان اتفاق در شرایطی رخ می دهد که همه پیش زمینه های فکری ات را بهم می ریزد. و تو یک باره پرتاب می شوی در مسیری که این شکلی اش را در ذهنت نخوانده بودی. گرچه خودت با دست خودت این موقعیت را ساختی اما انقدر یکهویی بوده که بقیه ی چیزها از دستت در رفته!
بعد با این اتفاق تازه، بعضی اخلاق ها و سلایقت یک شبه تغییر می کند حتی! یعنی مثلا همیشه از غافلگیر شدن بدت می آمده اما حالا نتیجه ی این غافلگیری به قدری برایت شیرین بوده که هی دوست داری غافلگیر بشوی!!
راستش را بخواهید، الان دقیقا هدفم را از نوشتن این چیزها نمی دانم! مثلا چه اهمیتی دارد برای دیگران که کوپن من دو نفره بشود یا نه. یا اصلا روند این دونفره شدن چطور بوده. این ها چیزهایی ست که گرچه برای خودمان دنیا دنیا مهم و خوب ست اما نمی تواند برای دیگران جالب باشد.
(یکی نیست بگوید؛ تو کی اینجا چیزی نوشتی که به درد ما بخورد؟!.)
تو که خوب میشناسی ام، و می دانم لازم به توضیح نیست این که می گویم یکهویی و غافلگیری و این حرف ها، یعنی چی! اما خب حق بده که بعد از آن همه فراز و نشیب هنوز باورم نشود که الان اینجایی.آن هم به بهترین شکل.
نکنه هک شدی باز؟