هو
-
هو
-
هو
-
با تمام وجود غمگینم
با تمام وجود غمگینم
با تمام وجود غمگینم
با تمام وجود غمگینم
هو
-
همین که وقتی دکترها قطع امید می کنند از بیمارمان، گریه هایمان بیشتر می شود. حالمان خراب تر. و حتی همان کورسوی امید ته دلمان رو به خاموشی می رود، یعنی ما از اول هم امیدمان به اویی که باید، نبوده. ینی کارمان خرابست. یعنی ول معطلیم.
دعا کنید لطفا.
هو
-
گاهی با خودم فکر می کنم آیا بابا هم مثل دیگر آدم ها مثل ما مثل من، یک انسان است با ظرفیت ها و قابلیت های اینچنینی؟ اگر اینطور باشد پس چرا یک کاری هایی می کند که انگار یک موجود دیگری غیر از آدمیزاد است! اگر ما از جنس بابا ایم، پس چرا نمی توانیم حتی ذره ای مثل او باشیم.
گاهی به جد حیرت زده می شوم.
هو
-
اگه پیر شدن به اینه که دل آدم کوچیک شه خدایا منو پیر نکن که اصلن حوصله شو ندارم!
قیصر - بهروز وثوقی
هو
-
عکس جنازه ی عمو ناصر بعد از سال ها پیدا شده.. عمویی که قبل از اینکه من باشم، آمده بود و بعد هم رفت توی قطعه ی سوم ِ گلزار شهدا خوابید.
از همان لحظه ای که محمد عکس را نشانم داده، با آن چشم های طوسی اش زل زده به من. سنگینی نگاهش دلم را ... [بغض]