___________
دلم مدرسه میخواد!
دوس داشتم مثلا سوم راهنمایی بودم امسال.که یکی از بهترین سال های مدرسه بود.
بیشتر که فکر میکنم؛یادم میاد مدرسه هم که می رفتم همش می گفتم چرا تموم نمیشه!
بی جهت نیس خدا بعضی حرفامو نشنیده میگیره . .
یه چیزی می دونه!
___________
دلم مدرسه میخواد!
دوس داشتم مثلا سوم راهنمایی بودم امسال.که یکی از بهترین سال های مدرسه بود.
بیشتر که فکر میکنم؛یادم میاد مدرسه هم که می رفتم همش می گفتم چرا تموم نمیشه!
بی جهت نیس خدا بعضی حرفامو نشنیده میگیره . .
یه چیزی می دونه!
___________
انا اعتقد؛ سفر تنهایی اش مزه نمی دهد!
بخصوص اگر طعم معــ یت اش هنوز در دلت باشد..
اینجا همان کافی نت معروف روبروی باب الجواد ست.
ـــــــــــــــــــــ
زندگی کوچک نیست
اگر در پیچ های سرگیجه آورش
یا شیب های نفس گیرش
یا تندبادهای سخت اش
هنوز مجالی هست برای
تماس پیشانی و شانه ات.
«مصطفی مستور»
دلم برات تنگه رفیق!
_________
این که کارمند ِ خانوم ِ بانک اغلب با روی گشاده به کار مردها رسیدگی می کند و به گرمی با آن ها برخورد می کند اما با من ِ خانوم به سردی ِ رابطه با یک نامحرم..
و یا اینکه طرف ِ نگاه و صحبت و توجه استاد ِ مرد، ما دخترها هستیم، و خوش و بش استاد ِ خانوم با پسرها اتفاق تکراری کلاس شده،
یا این صحنه که پسرها برای کنسل کردن امتحان درسی که استاد ِ مربوطه اش مرد است، دست به دامن دخترها می شوند(و برعکس)،
همه اتفاقات تلخی ست که به کرّات شاهدش بودم.
به این فکر می کنم؛ چه خوب که خدا «گرایش به جنس مخالف» ی برای ما به امانت گذاشت، تا بشود بهانه ی هر کار موجه و غیرموجه ای.!
به این که «چه باید کرد» هم فکر می کنم.. که هربار کسی تشر می زند که؛ تو اول خودت را درست کن!