کیمیای سعادت..!
جمعه, ۱۴ بهمن ۱۳۹۰، ۰۷:۳۷ ب.ظ
هو
با اختتامیه بوی سیب ِ دیروز چیزاهای خوبی دستگیرم شد. مثلا اینکه رفاقت جوان تر ها پاک تر و زیباتر ست. و در عین رقابتی که با هم دارند اما قلبا از موفقیت همدیگر شاد میشوند. فضایی که شاید بین بزرگترها کمتر باشد.
ــــــــــــــــــ
آدم نمیدونه از اینکه سالی یه بار موقع تولدش اطرافش شلوغ میشه باید خوشحال باشه یا ناراحت!
دو سه ساله روز تولدم شده مث هفته ی معلم! رسما یه هفته درگیرشم! از بس که دوستام چند دسته هستن و به هم ربطی ندارن و باید با هر گروهی جدا برم! نمیشه همه شون رو با هم یه جا جمع کرد.
با اختتامیه بوی سیب ِ دیروز چیزاهای خوبی دستگیرم شد. مثلا اینکه رفاقت جوان تر ها پاک تر و زیباتر ست. و در عین رقابتی که با هم دارند اما قلبا از موفقیت همدیگر شاد میشوند. فضایی که شاید بین بزرگترها کمتر باشد.
فقط خودم میدانم دیروز چقدر از کربلا گرفتن سیدمحمد خوشحال شدم..که حقش بود. که باید.
- دیروز هوالعشق ِ عزیز را هم دیدم. خیلی دوست ترش دارم حالا.
۹۰/۱۱/۱۴
آره. من دلم میخواست بلند شم و براش دست بزنم! الحق و الانصاف که حقش بود