بی همگان

چه رنجی ست لذت ها را تنها بردن
و چه زشت است زیبایی را تنها دیدن
و چه بدبختی آزار دهنده ای ست تنها خوشبخت بودن
"علی شریعتی"

تکه ای تنهایی

سه شنبه, ۳۱ خرداد ۱۳۹۰، ۰۸:۰۴ ب.ظ

هو

_______


چقدر بده، آدما توی رابطه هاشون، بر اساس توهمات خودشون برخورد می کنن، نه واقعیت.

یعنی وقتی اصن یارو به چشمت نمیاد و حالت ازش بهم می خوره، اون تو ذهنش کلی خیالبافی کرده و فک می کنه، در کانون توجه توست و همه رفتاراتو با خوشامد اون تطبیق میدی! اونوقت دیگه نمیشه از این خیالات بیاریش بیرون و بهش بفهمونی آقا! اصن «تو» کیلویی چند؟! اگر بخوای سعی کنی که بهش بفهمونی، تازه بدتر میشه چون دیگه واقعا «توجه» خرجش کردی.

تازه جالب تر اونجاییه که اونی که خودتو خفه میکنی تا بفهمه برات مهمه، میشه خنگ ترین آدم دنیا. که کلا ریسیوراش سوخته!

البته حالت دوم قابل تحمله.

و الان من درگیر اون حالت اولم!

 

_ تنها تو بد ندیده ای از واعظان شهر

   ما نیز در شمار شهیدان تهمت ایم

_ گریستن خوب نیست مگر بشود جوری گریست که چشم ها نفهمند!

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۰/۰۳/۳۱
بی‌ همگان

نظرات  (۳۱)

چه اوضاع غیر قابل تحملی ...
یاد حدیث حاضر غائب فتاده ام
من در میان جمع و دلم ...
ای وای از این مسیر صعب ...
دعایش می کنم ... که در بیاید از جهل مرکب
(شما هم که خوب بلدی نوشابه وا کنی دیگه ...
گریستن خوب نیست
مگر بشود خون گریه کرد
و الان من درگیر سومی!
می دونی؛
می تونه این جوری شروع شه:
دستهایم را پس بده! بیش از این توانم نیست!
من در گیر هر دو حالت بوده ام
و هر دو سختند
خیلی سخت
اوهوم!


نهان از چشم میگریم
نه آن شمعم که سازم نقل مجلس گریه ی مستانه ی خود را ...
۰۱ تیر ۹۰ ، ۱۳:۳۹ عادل پیشرو
سلام

چقدر خوب بود هیچ کسی رو ضایع نمی کردیم فقط به خاطر خودمون
هم الف و هم ب
در مورد من صدق می کند ...
.
گزینه ی ج نداری که بشود تبصره زد و خِلاص ؟
۰۱ تیر ۹۰ ، ۱۶:۱۸ راه برگشت من از تو
چه بگوییم؟؟؟

راستی سلام

راستی یا حق!!!
سلام
فقط این رو می تونم بگم که تا اونجا که بنده دیدم خود افراد در به وجود اومدن این جور مشکل ها برای خودشون خیلی موثرند ...
والسلام
سالها بود که دربند تعلق بودم
از زمانی که اسیر تو شدم آزادم
دیوانه نمیگوید دوستت دارم
دیوانه میرود
دوست داشتنش را به هر جان کندنی هست جمع میکند
میریزد به پای کسی که
قرار نیست بفهمد دوستش دارد
.
.
.
.
دوستان در هوای صحبت یار
زر فشانند و ما سر افشانیم ... سعدیـــ ...
از بی عرضگی خودته که حتی نمیتونی تنفرتو ابراز کنی...
مثل همیشه باید حالت اول رو به خودم بگیرم؟
امیدورام دچار هیچکدوم از این حالت ها نشی
راستی اگه هنوز روحیه ات مناسب نیست حدیث کسا بخون
معجزه میکنه...
چه خوش بی مهربونی ...

آره واقعا همین طوریاس که می گی
بهایی تو برا من!
۰۳ تیر ۹۰ ، ۲۰:۴۷ آنتی بیوتیک
چی بگم والا؟
۰۴ تیر ۹۰ ، ۰۲:۴۹ سیروس خلیلی
وجود داشتن این دو حالت را می توان هم نیک و هم بد گرفت. چرا که به واقعیت یکی از چالش انگیز ترین ارتباط های اجتماعی مربوط است. ولی با این نوع وجود داشتن ها عدالت مظلوم و مغفول می ماند. عدالت را باید در ارتباطات حفظ کرد. اما بدون افراط و تفریط! جدیدا سخته حفظش کنی! لذا به حالت های اشاره شده ی خاص معتقد نیستم.
ارتباط اول را می شود حفظ و مدیریت کرد بدون تشویش های ذهنی، توأم با سعه ی صبر و عدالت.
به گلستان بودن شما امیدی نیست آبجی...
اما
خوش به حال باغی که شما ریحانه اش هستید
۰۴ تیر ۹۰ ، ۱۶:۵۹ کاش مےشد خدا را بوسید...
بـ گیرنده هاے آنها دست نزنید،
مشکل از فرستنده است!
پاسخ:
آره؟
عجیبه!
اصولا جزء همان آدم خنگ ها بوده ام... و همواره با ضمیر تو مشکل داشته ام و در مخاطب ساختن دیگران به آن خسیسم... راستش را بگو، خیلی غیرقابل تحملم ؟
پروردگارا ... به من بیاموز ...
دوست بدارم کسانی را که دوستم ندارند ...
گریه کنم برای کسانی که هیچگاه غم مرا نخوردند ...
لبخند بزنم به کسانی که هرگز تبسمی به صورتم
ننواخنتند ...
و عشق بورزم به کسانی که عاشقم نیستند !

سلام عزیزم خدایا اینک که متولیان فرهنگی کشور خفته اند جوانان مان را بتو میسپاریم که تو بهترین امانت داری
امروز گفت بابا ...
دارم خفه می شم از این سرخوشی
خاک بر سر بی جنبه ام
پاسخ:
گوارای وجود..
۰۷ تیر ۹۰ ، ۰۸:۴۴ یک نفره ...

سلام و رحمت خدا بر شما
ببخشید که دیر شد
به خانه جدیدتان سر بزنم
تبرکات صمیمانه مرا پذیرا باشید
امید که دیوارهای این خانه تا آخرین لحظاتش برایتان خوب خوب پایدار بماند
صرفا حضورمان جهت تبریک بود و عرض ارادتی
التماس دعا
با کدام نسیم، روز مچاله صاف می شود ...
اصولا رابطه چیزی مزخرف است. فرساینده.
ای ای حال به هم زنکه

چه توهماتی دارن بعضیا

گریستن خوب است
سلام
هر دو حالت سخته ولی حق دارید اولی غیر قابل تحمل تره.
یا علی
همون بهتر که رسیورهاش سوخته باشه

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">