بی همگان

چه رنجی ست لذت ها را تنها بردن
و چه زشت است زیبایی را تنها دیدن
و چه بدبختی آزار دهنده ای ست تنها خوشبخت بودن
"علی شریعتی"

صرفا جهت فرافکنی!

پنجشنبه, ۱۲ خرداد ۱۳۹۰، ۰۱:۲۲ ب.ظ

هو

______

«مهتاب» را برای چند ساعتی به من سپرده بودند.

بعد از انجام بازی های مختلف(!)،  دیگر مستاصل شده بودم از شیطنت هایش. ضمن اینکه کار دیگری هم به ذهنم نمی رسید که سرگرمش کند.

مثل گلدانی سنگین بلندش کردم و گذاشتمش روی مبل.!

_ مهتاب! خیلی خسته شدیم. بیا یه کم حرف بزنیم.

تو حرف میزنی یا من؟

: تو حرف بزن.

_ می دونی مهتاب؟

هنوز سوال من کامل نشده،

: چی رو؟

_ من توی دنیا از دیدن دو تا چیز خیلی لذت می برم و واقعا  از ته دل دوسشون دارم. یعنی وقتی هم که حالم خوب نیست، با دیدن اینا خوب میشم. یکی بچه ها یکی پیرزن-پیرمردا . نمیتونی تصور کنی که چقد دوسشون دارم!

: خب چرا نمیری توی دنیا؟؟

_ یعنی چی؟

: مگه نمیگی «توی دنیا» اینا رو دوس داری؟ خب برو توو دنیا که همیشه باهاشون باشی. (!)

_ خب عزیزم، اینجا دنیاست دیگه!

: نه! اینجا خونه ی شماست!

من که داشتم می ترکیدم از تعجب و ناتوانی در توضیح دنیا، با عوض کردن بحث و گفتگو ، سوال دیگری پرسیدم؛

_ میگم مهتاب! تو بزرگ شدی دوس داری چه کاره بشی؟

: میخوام بچه داری کنم!

!!!

اینجا بود که متوجه شدم من اصلا صلاحیت صحبت با این موجود رو ندارم! اصلا در دو دنیای متفاوت از هم سیر می کنیم.

_ مهتاب! به نظر من بریم دوباره بازی کنیم!

: آره زهره. خسته شدم از حرف زدن!


مهتاب یک دختر تقریبا 4 ساله ی مرفه بی درد! که مادرش هم به نحو احسن بچه داری (!) می کند اما من ریشه ی این عقده ی بچه داری را در جایی از زندگی اش نیافتم!

بعدها برنامه ی زندگی آینده اش توسط محمد (برادرم) هم امتحان شد. اما باز هم گفت :بچه داری!

نشان داد که در تصمیمش بسیار مصمم است.!

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۰/۰۳/۱۲
بی‌ همگان

نظرات  (۱۱)

عاشق فکرای کودکانم
...
..
.
باید بگن خلبان یا پلیس یا دکتر یا معلم !
هر چیزی خارج از اینا غیر طبیعیه !
:))))))))
من که اصلا اعصاب بچه ها رو ندارم!
صدای بچه می شنوم، حالم بد میشه/
خیلی دوستشان دارم ... همین بچه ها را .
.
یاد ِ لازانیای 6 ساله ی خودم افتادم !!
عجحب مکالمه ای بود ...
۱۳ خرداد ۹۰ ، ۱۲:۳۱ آنتی بیوتیک
سلااااام
.
خونه نو مبارک.
.
حسم میگه سبک نوشتنتونو عوض کردین!! شاید اشتباه میکنم.
.
احساس میکنم از تو جو اومدید بیرون. راحت تر مینویسید تازه شدید عین بقیه.
یا شاید هم شانسی اینجوری پست ها پشت هم ردیف شدن!!؟؟
.
در هر صورت:
بچه ها هستند دیگه!! این سوالو ازش چند سال دیگه حتما ازش بپرسید.
پاسخ:
ولی خب اینجا با کویریات یه فرقایی داره.
ای خدا ! شکرت که یک نفر به جز همسر جان ، حرف مرا زد ...
بابا این بچه ها ذاتاً ، غریزتاً ، اکتساباً ... فلسفه بلدن ؛
این حقیر ، بارها و بارها باب نهم فلسفه ی صدرایی رو روی حنانه و چند بچه دیگه ( مهتاب رو اضاف بفرمایید) امتحان کردم ... اینا این باب رو از بر هستند ، " باب تَفَلسُف در انقطاع ماهیت و وجود "
ببین خواهر من ! تو می گی دنیا و می دونی منظورت از دنیا یعنی همین محیط پیرامونی و من هم می دونم و محمد هم می دونه و البته مهتاب هم به طور ضمنی می دونه اما چون ذهنش نسبت به تعاریف دارای ( انقطاع ماهیت ) است ، ازت می پرسه چرا نمیری توی دنیا ؟ یعنی ای سعادتمند که فکر میکنی بزرگی ای حامد که ادعات دنیا رو پر کرده ای ... ! شماها هنوز نمی تونید انتزاعی فکر کنید ، دیگه ادعاتون واسه چیه ...
خدایا این فیلسوفان کوچک را حفظ بفرما و ما را دانش آموزان خوبی برایشان قرار بده ...
بچه داری
تربیت
در آغوش گرفتن
چه کاری بزرگ تر از این
------------
یه بار عصبانی شدم گفتم لااله الا الله
فاطمه پرسید یعنی چی؟
گفتم:(اومدم یه جوری بگم که بفهمه) غیر از خدا دیگه هیچی نیست
خندیدو گفت : پس ما چی هستیم پس غیر از خدا کسی هست
موندم به این دختر 3 ساله چی جواب بدم
فیلسوفان بزرگ تو هستی و وجود اختلاف دارن
برای قانع کردن خودمون جمله کانت و میگیم
بعد این بچه بدیهی معنی وجودو میدونه
---------------------
مهتابم هنوز قاطی دنیای ما نشده که بدهیاتو یادش بره
بچه داری = بدیهیات اولیه
حالا منظورش از بچه داری چی بوده ؟ !
پاسخ:
دقیقا بچه داری!
۱۳ مهر ۹۲ ، ۲۲:۱۱ سید محمد رضی زاده
از زهره سعادتمند
تا زهرا سلام الله
چقدر فاصله است..؟
پاسخ:

پووووف

چه سوالی..

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">