بی همگان

چه رنجی ست لذت ها را تنها بردن
و چه زشت است زیبایی را تنها دیدن
و چه بدبختی آزار دهنده ای ست تنها خوشبخت بودن
"علی شریعتی"

هو

-

 

مدام به روزی فکر میکنم که خبرش را بیاورند که همسرش از فساد اخلاقی  اش مطلع شده و زندگی شان رو به انحطاط ست. همسری که در تمام این مدت بی خبر از همه چیز، تمام عشقش را نثار روابط شان کرده. تراژدی های دردناکی مقابلم رژه می روند از بدبختی و فروپاشی زنی که با هزار امید و آرزو لباس سفید عروسی بر تن کرده و ترک خانه پدر گفته بود..

 

 

....

چطور بعد از به حقیقت پیوستن این تصورات، خودم را ببخشم؟

که از همه چیز خبر داشتم و لب باز نکردم..

دست هام، پاهام، دلم، لب هام سست می شود حتی از فکر کردن به اینکه من پیغام بر چنین خبری باشم..

 

 

 

موافقین ۵ مخالفین ۱ ۹۳/۰۹/۱۱
بی‌ همگان

نظرات  (۱۹)

۱۱ آذر ۹۳ ، ۱۲:۳۸ زهرا رجایی

اون روزی که باید به توصیه ی توصیه کنندگان گوش میدادی و برف روی کاج ها رو با دقت تر می دیدی باید فکر اینو می کردی که الان توو همچن موقعیتی چیکار میخوای بکنی!!! بهش بگی یا نه!
پاسخ:
اتفاقا خیلی یاد فیلم بودم و بهش فکر کردم. اما شرایط فرق میکنه. من با این خانوم رابطه ی دوستی خاصی ندارم. فقط میشناسمش و دو سه باری دیدمش. برفرض اینکه من بتونم همچین کاری رو انجام بدم، اصلا نمیدونم اون میتونه به من اعتماد کنه یا نه.
 
مثلا اگر خدای نکرده تو جای اون بودی، من لحظه ای درنگ نمی کردم.

یه مسئله ی دیگه م اینه که من نمیدونم اون واقعا دوست داره واقعیت رو بدونه یا همین زندگی رو ترجیح میده..

درگیری ذهنی شدیدی دارم.
۱۱ آذر ۹۳ ، ۱۵:۵۵ ترنم بانو

:(

۱۱ آذر ۹۳ ، ۲۱:۵۰ پشت کوهها
مگه بده؟!
تازه یه همدم جدید هم پیدا می کنه!
شاید ازتون تشکر کنه حتی!
پاسخ:
زن های زیادی رو دیدم که از ترس بعد از جدایی و تبعاتش، راضی به این چنین زندگی هایی هستن. بخصوص چنین موردهایی که همسرشون ظواهر رو خیلی خوب حفظ کرده و یک جنتلمن بحساب میاد.  به همین خاطر مطمئن نیستم که کار خوبیه یا نه.
۱۱ آذر ۹۳ ، ۲۲:۱۰ زهرا رجایی

آره! راجع به من هیچوقت درنگ نکن!
من همیشه طالب واقعیت و حقیقتم
واقعیت ِ تلخ و حقیقت ِ شیرین...

زهره اگه اونقدری نمیشناسیش بی خیالش شو... فکر کن نمیدونی... چون به قول خودت ممکنه اصلا بهت اعتماد نکنه و فک کنه قصد خاصی داری... بعد هم «تغافل» رو واسه همین روزا ساخته ن. اگه طرف متجاهر به فسق بود که زنش حتما می فهمید. اگه هم نیست، والله العالم! به ما مربوط نمیشه... به نظر من... مگه اینکه طرف عین عین خودت بود. یعنی مث من به تو!
پاسخ:
ما که زنیم خوب می فهمیم.. 
تغافل خیلی سخته

میشه دعا کرد فقط
۱۱ آذر ۹۳ ، ۲۲:۵۷ پلڪــــ شیشـہ اے
خب این طوری یه زندگی نابود می شه ...

خانوما حس ششمشون خیلی قویه، یعنی خودش تا الان متوجه نشده ؟
پاسخ:
ظاهرا که متوجه نشده.
به نظر من هم نباید گفت... چون واقعا یک زندگی از هم می پاشه...
باید بین بد و بدتر بد رو انتخاب کرد... اگر اون آقا حق خانم خودش رو ضایع نمی کنه بهتره که خانمش نفهمه...
وای چه بد.کاش مرده ادم شه
پاسخ:
خدا همه مریضا رو شفا بده..
سلام علیکم
خدا ستار العیوبه.
چرا بنده اش این طور نباشه؟ عیوب دیگران را بازگو کردن، حتی اگر با نیت خیر باشه، اشتباهه. حتی اگه اون زن دوستتون باشه.
یعنی لااقل بنده جایی ندیدم جواز این موضوع صادر شده باشه. اگر هم جواز صادر بشه فرقی بین آشنا و غیر آشنا نیست.
التماس دعا داریم.
یا علی
پاسخ:
اینم هست واقعا.

فقط میشه گفت زن های طفلکی..
نظر من هم به نظر آقای رییس جمهور نزدیک تره و فکر میکنم باید ندید بگیری. میدونی چون ممکنه یارو بذاره کنار. ممکن نیست؟ به هردلیلی ممکنه مثلا یه ماه دیگه بخواد بذاره کنار. بعد فکرشو بکن که تو مثلا یکی دو هفته قبلش گفته باشی و ... حالا البته دلایل بیشتری هم هست. دعا کن آدم شه. همه آدم شن.
پاسخ:
برای نگفتن و ستارالعیوبی، دلایل زیاده.
البته بعد از فرستادن کامنت یادم اومد تو اصلا نظر نخواسته بودی! :|
پاسخ:
نظر نخواستم اما واقعا نیاز داشتم با کسی مشورت کنم. 
زوایای مختلفی رو برام روشن کردید شماها.:-)
۱۵ آذر ۹۳ ، ۲۰:۰۷ خارج ازچارچوب
یه جایی گندش در میاد بالاخره...
به هرحال این خانمه‌ست که داغون میشه..!
پاسخ:
اگر علنا هم گندش درنیاد، تو کیفیت روابط تاثیر خودشو میذاره به تدریج.

بله متاسفانه.
۲۰ آذر ۹۳ ، ۱۱:۰۳ خانوم کوچولو
ولشون کن
همشون یه مشت تازه به دوران رسیده اند ..!!!
میدونی که ؟
پاسخ:
حالا تو چرا انقد دلت پره؟
۲۴ آذر ۹۳ ، ۲۱:۵۹ بــُگــذار گـمنــامـ بمـــانـَـم
چرا بهش نگفتید؟

نمیبخشدتون...
۱۷ دی ۹۳ ، ۱۳:۵۱ بهنام جعفری
شاید باید کاری کرد بهتر از خاموشی...
۲۴ دی ۹۳ ، ۲۰:۴۶ یک دانه شن
شرایط اینچنینی برای منم پیش اومده. منم نتونستم حقیقتو به زن بیچاره بگم.گفتم بزار تو ندونستن خودش خوشبخت باشه.
۲۸ دی ۹۳ ، ۱۲:۲۶ محسن زارعی
بسم سید السادات
هو السلام
روزگار کویریتان بخیر...
خوب است که هنوز هم می نویسید.
حق
پاسخ:
بهع!
پارسال دوست امسالم دوست همچنان!


چه نوشتنی؟..
۳۰ دی ۹۳ ، ۲۲:۳۸ پشت کوهها
نوشتن که به زور نمیشه!
ولی حاضرم یه پست بنویسم براتون پست کنم!
پاسخ:
قبلا از مساعدت جنابعالی کمال تشکر رو اعلام می دارم!
هم اکنون نیازمند یاری پشت کوهی تون هستیم!

هنوز دنبال مساعدتی؟

 

پاسخ:
طی این چند روز گذشته، چندین بار صفحه رو باز کردم که بنویسم، هربار به یه دلیلی نشده. 

۰۵ فروردين ۹۴ ، ۱۹:۴۶ محدثه سادات نبی یان

سلام.

سال نوتون فاطمی و پر برکت...

والا... حقیقتا نمیدونم اگر جای شما بودم چه میکردم!!!

این شعر عالیه... کاملش! به انضمام اون بیت سید تقی سیدی که میگه از این شاخه به آن شاخه پریدن کار میمون است و اینها....


اللهم اجعل عواقب امورنا خیرا!...



ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">