بی همگان

چه رنجی ست لذت ها را تنها بردن
و چه زشت است زیبایی را تنها دیدن
و چه بدبختی آزار دهنده ای ست تنها خوشبخت بودن
"علی شریعتی"

رابطه های تخمــ[مرغ]ـی!

پنجشنبه, ۲۶ مرداد ۱۳۹۱، ۰۷:۱۵ ب.ظ
هو

ــــــــــــــــــــــــ

اصلا خدا باید یک سیستمی برای آدم ها تعبیه می کرد مثل تخم مرغ های امروزی. طوری که تاریخ انقضای شان را روی پیشانی شان حک می کرد. در این صورت هم آدم ها برای کسی که دو ماه ِ دیگر فاسد می شود و از دسترس خارج، چشم انداز چندساله تصور نمی کردند و وقت و انرژی خود را به هدر نمی دادند و هم بعد از اتمام تاریخ انقضایش دیگر فکر مصرف کردنش هم به ذهن شان خطور نمی کرد که مسموم و بدحال شوند!


-

رفیق دوهفته ای رفته مشهد و حتما با خودش فکر میکند زهره این روزها کلی سرخوش و خوشحال ست و در تدارک بساط جشن و عمرا هم به فکر من نیست! ولی کور خوانده ای زهرا خانوم، اگر خیال میکنی من روزی را بدون نگرانی برای تو به شب می رسانم. گفتم که گفته باشم!گفتم که بدانی باید هرچه سریع تر خوب بشوی! چون من هیچ حالیم نیست از این داستای های هزار و یک شب شماها!

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۱/۰۵/۲۶
بی‌ همگان

نظرات  (۱۵)

"در این صورت هم آدم ها برای کسی که دو ماه ِ دیگر فاسد می شود و از دسترس خارج، چشم انداز چندساله تصور نمی کردند."
۲۷ مرداد ۹۱ ، ۰۰:۳۳ زهرا رجایی
لایک شدید به عنوان پست
لایک به عنوان!
اگر ما آدمیم که اونموقع هم میشیم مشمول قاعده ی "الانسان حریص بما منع" ! تازه بیشتر به اون تاریخ گذشته هه ور میرفتیم که ببینیم آخرش چی میشه که خدا گفته بهش کاری نداشته باشید!
کلا موجودات جالبی هستیم!
پاسخ:
هه
چرا خدا با ما مشورت نمیکنه؟ اینهمه ایده ی خوب داریم!
پاسخ:
می بینی تو رو خدا؟ :دی
آخه من چی بگم به تو؟
پاسخ:
می دونم! دلت میخواد فحش بدی!
1)
خدا نکنه ...
اونوقت چقدر تنها بی کس داشتیم ...
2)
عوضش خدا یه سیستمی در بعضی ها طراحی کرده که خاصیت تمدید اعتبار دارن ... مثل ... مامانی حنانه که ... هی ما را معتبر می کند ... سیستمت بروز باد
3) دلم نا فرم هوای دلت را کرده ... دارم دست زن و بچه را می گیرم و می آیم ... یک شبکیه از ضریح را خالی کن ... رضا جان
پاسخ:
من باید مامانی حنانه رو ببینم! رمز موفقیتشون رو بپرسم!
تخم مرغ خراب خیلی بده
سلام
دارن اذان میگن و دلم هوای وبتو کرد
زهره،من دلم به خوشحالی تو، خوشه.
این مدتیم که اینجام سعی کردم از تمام دنیام جدا باشم هنوز به امام رئوف چیزی نگفتم
مطمئن باش تا 2شهریور به آیندم فکر نمیکنم که حالم خراب بشه
بقیشم خدا کریمه.
چقدر خوب که سکوتمو میشنوی،میخونی،میفهمی...
پاسخ:
دوست دارم
۲۹ مرداد ۹۱ ، ۰۵:۲۳ زهرا(رها)‏
زیبا قلم زدی.
کاش تاریخ انقضا روی لطفها و محبتهایش هم حک شده بود...
سلام زهره جون
به به
از انسانیت رسوندیمون ب تخم مرغ ..
دستت بی بلا
باریک بردخترم
وبلاگ «سگ لرزه های یک شک»
با عشق و نکبت
با دو شعر و...
به روز شد که سوال کند:
«چند می گیری گریه نکنی؟!»

منتظرتان هستم...
۰۲ شهریور ۹۱ ، ۰۲:۵۹ دختر عمو زهرا
ادما تاریخ انقضا دارن
فقط ما بدون توجه داریم از تاریخ گذشتشون استفاده میکنیم
خب اول از غزلی که خوندی شروع کنم؛
یک زن که پای درد هایش مرد مانده
ــ به نظرم این شعرت حرف برای گفتن داشت؛ همین امروز داشتم به ایده ی یه پست درباره ی این رابطه های سوری فکر میکردم ؛ البته فک میکنم استفاده از اون همه واژه ی ــ نمیدونم چه صفتی براش بذارم ــ لازم نبود ــ
.
نشته در من تمساحی رو دوس نداشتم
.
جاده هایی که بی تو ترسیدم ــ سه نقطه ــ
.
مرگ یک مسافر بدون مقصد شد ــ آه ــ
پاسخ:
فک کنم اشتباه کامنت گذاشتی.
بعد اونجوری آیا بوی
گند هم می کردن؟

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">