بی همگان

چه رنجی ست لذت ها را تنها بردن
و چه زشت است زیبایی را تنها دیدن
و چه بدبختی آزار دهنده ای ست تنها خوشبخت بودن
"علی شریعتی"

تمام عاشقانه ها فدای یک نگاه تو

دوشنبه, ۲۸ فروردين ۱۳۹۱، ۰۸:۵۱ ب.ظ

هو

_________

صبح از خواب بیدار می شوم با یک حال تقریبا خراب که نشات گرفته از یک خواب آشفته ست. اما یادم نمی آد که چه خوابی دیده ام. اینقدر کار دارم که سعی میکنم به این حالم توجهی نکنم تا انرژی ام را نگیرد و کل روزم را تحت تاثیر قرار ندهد. قبل از اینکه از خانه بیرون بروم، هندزفیری را می چپانم توی گوشم و فایل مورد علاقه ام را آماده میکنم تا برایم بخواند. توی تاکسی نشسته ام و از انتهای خیابان به جلو می رویم. از دور گنبدی می بینم. که حالا خوشگل تر از همیشه شده.. که بیش از هر وقتی دلبری می کند. که خواب از سرم می پراند. به خودم می آیم، می شنوم که دارد توی گوشم زمزمه می کند ..» زهی عشق، زهی عشق « از ذهنم می گذرد که هیچ چیز توی این دنیا اتفاقی نیست. با عشق سلامش میکنم و ادامه ی شعر را زمزمه میکنم.. - به خیابان کنار حرم که می رسم، خواب دیشبم یادم می آید! دیشب توی خواب یک نفر داشت گریه می کرد و چیزی می گفت.. سعی میکنم از فکرم بیرونش کنم. - هنوز وقت دارم. دلم یک عشق بازی صبحگاهی میخواهد. خودم را می رسانم به صحن جواد الائمه که یک جورهایی برایم حس و حال باب الجواد را دارد. بارانی اگر باشد، دیوانه کننده ست. می نشینم زیر باران. همین طوری بی جهت(!) چندنفری توی ذهنم رژه می روند و التماس دعا می گویند! دارم به دعا کردن فکر میکنم، دقت که می کنم می بینم من تا به حال به طور مشخص چیز خاصی ازش نخواسته م. اصلا همیشه بدون اینکه من چیزی بهش بگویم خودش کارم را راه می اندازد. و من با اطمینان می دانم که کار خودش ست. شنیده ام که «کریمه» بودن یعنی همین. همین که بی آنکه بخواهی، بدهد. بعد فکر می کنم من باید بتوانم زیباترین عاشقانه ها را برای «بانو» بنویسم. اما چرا نمی شود، نمی دانم. - می دانم البته -. بعد همه ی روزهایی که خسته و غمگین از هرجایی به حرمش پناه آورده بودم را توی ذهنم مرور می کنم.. روزهایی که وقتی بیرون آمدم از درگاهش، بی وزن بودم، بی غم بودم.. حتی اگر هزاران نفر هم بیایند و توی خوابم برایم گریه کنند، به محض زیارتش فراموشم می شود.. اصلا می دانی؟ اگر بگویم بعضی روزها را با امید دیدنش شروع میکنم، بی راه نگفته م. خودش می داند چقدر برایم عزیز ست.

اصولا باران همه چیز را «تر» می کند. طبیعت را خوشگل تر. خدا را نزدیک تر. آدم ها را عاشق تر. ... یک ساعتی گذشت و زیر باران، خوب «تر» شدم! _الحمدلله_



دوستان ساکن قم! حتما سری به نگارستان اشراق واقع در صفائیه بزنید. مطمئنا از دیدن عکس های حسن الماسی لذت می برید.

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۱/۰۱/۲۸
بی‌ همگان

نظرات  (۳۶)

مجرم رایانه ای هم خودتی و سیبیلت ؛ پنل کاربری رو باز کردن ولی هنوز فیلترم !!!
دعا کنید طعم کریمه بودن بانو را ما نیز بچشیم ...
حسرت
تنها واژه ای که بعد از خوندن میتونم بگم.
داریوش صدای مورد علاقه ی منم هست.
اصولا باران همه چیز را «تر» می کند. طبیعت را خوشگل تر. خدا را نزدیک تر. آدم ها را عاشق تر. ... یک ساعتی گذشت و زیر باران، خوب «تر» شدم! _الحمدلله_

واااای خیلی عالی بود این جملهه
تشکر تشکر
الان نمیتونم چطوری احساساتمو اینجا نشون بدم کلی خوشمون اومد

: )

برای ما هم دعا کنید در جوار بانو ...
پاسخ:
چشم. به یادتون هستیم.
تو این مدت این پستت از همه خوب تر بود

دلم خواست منم یه قمی می بودم!
زهی عشق زهی عشق که ما راست خدایا...
منم کلا ... ترم...
نمیدونم چی تر!
مهم هم نیس
مهم بخش تر است
نمی دونم چرا هر موقع اسم "قم" می اد یاد رمان "ناتنی" مهدی خلجی می افتم.
عجیب دوست دارم این کتاب رو.
خوندی؟
پاسخ:
نه. نخوندم.
ای کاش این رابطه ی خوب را من هم با حرم داشتم.
می دانی چند وقت است نرفته ام؟ خیلی.
تازه آن وقت ها هم که می روم. بی اجازه می روم. اگر به اجازه باشد کهع عمرن راهم بدهد.ه.
پاسخ:
اون وقت هایی هم که به خیالت بی اجازه میری، قبلا اجازه شو داده..
سلام .
می شود یک نفر دیگر را هم در لیست التماس دعایی ها! بگنجانید ؟!
قول می دهد نه توی خواب هیچ کسی بیاید و نه هیچ گاه گریه کند . قول!
پاسخ:
هیچ وقت توی خواب کسی گریه نکنید.
"تر"
میخوام دیگه هفته که میاد انشالله ببینمت
2هفته ای که گذشت
چلنج
درگیری
دکتر
آندوسکپی
تردید
سنوگرافی
تردید
کارای سایت
طرح دوباره قصه
تردید
دکتر
این داستان و ادامش تو این هفتس
پاسخ:
...
اع
چیز قشنگی نوشتیداا
پاسخ:
شاگرد شماییما
«کل یوم هو فی شأن»
وبلاگ «سگ لرزه های یک شک»
بعد از مدت ها با اطلاع رسانی به روز شد!
با شعر...
یک مسابقه ی عکس!
و نیمه ی پر لیوان که خالی ست...
ای بی خبر بکوش که صاحب خبر شوی!

منتظرتان هستم...
راستی این نمایش گاه بلیت ش چنده؟ من چندبار خواستم برم اون جا. بعد دیدم یه حسی خاصی داره و بقیه بد نگاه می کنند. نرفتم تو این چند سال. اصلن به عمرم نمایشگاه نقاشی وعکس و این جور چیزا نرفتم!
پاسخ:
این یکی رو حتما برید. ارزش وقت گذاشتن داره.
سلام
...
خداحافظ رفیق!
پاسخ:
ها؟
سلام
خیر است ان شاء الله
یا علی
دلخسته ام از اینهمه دیوار بی در که...
ای مهربان یک پنجره با خود بیاور که...
ئه! خدا بد نده.خوبی؟[یکی که تو کامنت ها سرک کشیده]
پاسخ:
من مشکلی نداشتم. مامانم .. دعا کن.
ئه! فک کردم این اخلاق من غیرعادیه! :دی

انشالله که سلامت باشن همیشه

+اردیبهشت هم تو رو دوست میداره :)
سلام

آخه آدم برای پست به اون مهمی! نظر نمیذاره؟!

إ !تهرانید؟! در خدمت باشیم...
پاسخ:
ممنونم
سلام بازم!


بله! درسته!
ما هم زیادی اردی بهشت رو دوست داریم!!!!
به قول یکی از بچه‌ها
اردی ب عشق
.
.
کسالت ِ اون بزرگوار برطرف شد؟
پاسخ:
هنوز نتیجه مشخص نیست.
اردی جهنم
.
پاسخ:
این نگاه های منفی از تو بعیده زهرا..
خیره ان شاالله
چی شده مامانت؟
پاسخ:
میگم برات
میدونم میدونم
که چقد دوسم داری!

پاسخ:
دوست دارم
ما نفهمِم!

("ما نفهمیم" با لحن «پسرعمه زا»، عشق من!)
پاسخ:
جاااانم..
چرا وقتی کامنت خصوصی می ذارم دیگه جواب نمی دین؟
چرا اینجا همه اینقدر عجیب و غریبن.
پاسخ:
بعد چند روزه خیلی وقت کم دارم. برای همین پیگیر نشدم.(میخواستم ازت بپرسم)
یه چیزی تو جواب کامنت نوشته بودم.گفتم که ناراحت نشده باشی همین!
پاسخ:
ببین! من انقد پوست کلفتم. ملت رسما فحش میدن، چیزی م نمیشه.(نه اینکه ناراحت نشما. کلا خیلی اهمیت نمیدم.) تو که چیزی نگفتی اصن.
فحش کجا بود بابام جان!:)
پاسخ:
فحش هاتم می پذیرم با جان و دل! :دی
زنی که علت ندارد...
زودی دلم تنگ میشه لامصب...
زودی...
پاسخ:
زودتر از اون چیزی که فکرشو کنی..
سلام
بعد چندی نبودن و حرف نزدن که برایِ من عمری بود، باید چند عمرِ دیگر وام بگیرم از خدا و ...
همیشه اولش کم حرف مینمایم.
اما خدا به دادِ بعدها برسد.
مثل بومرنگ میمانیم ما، حتی در پادگان هم ماندنی نشدیم. و برگشتیم و نوشتیم.
شما را هنوز نخواندم، اما.
اما
میخوانم.
یاحق
زهره...
http://shak13.blogfa.com/post-9.aspx
پاسخ:
ممنونم عزیزم
این بیت"من غلام قمرم غیر قمر هیچ مگو"پر از استرسه برام به خدا.اخ آخ آخ آخ.تف به این روزگار !
شاعر می گه: بِتتتتتراش ای سسنگ تتتراش
پاسخ:
برای من پر از آرامشه اما
ادم این جور موقع ها یه جورایی هم دردی می کنه با طرف.بش می گه چرا این به این قشنگی تورو ناراحت می کنه ،ازش خاطره ی بدی داری؟تو رو یاد چیزی می ندازه؟یاکسی؟:(
خدا را شکر که برای شما پر از ارامشه.
پاسخ:
تو رو یاد کسی یا چیزی میندازه؟
بننجنس!
پاسخ:
:دی

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">