بی همگان

چه رنجی ست لذت ها را تنها بردن
و چه زشت است زیبایی را تنها دیدن
و چه بدبختی آزار دهنده ای ست تنها خوشبخت بودن
"علی شریعتی"

یکی بیاید ما دوتا را به هم وصل کند!

چهارشنبه, ۱۷ اسفند ۱۳۹۰، ۱۱:۰۹ ب.ظ
هو

_________

چند وقتی ست توصیف یک موجود به ظاهر ساده چنان برایم پیچیده شده که هربار منصرف می شوم از درباره اش نوشتن. هی با خودم میگویم تو هرقدر هم که زور بزنی نمی توانی به خوبی حسّت را بیان کنی. وقت هایی که تنها پارک می روم و روی آن صندلی آبی می نشینم، با اینکه تقریبا مطمئنم اغلب روزها می آید، با این وجود هی توی دلم از خدا میخواهم که بیاید و من از دور تماشایش کنم. بعد هی توی ذهنم خودم را آماده می کنم که سر صحبت را باز کنم و بتوانم چند کلمه ای همراهم اش کنم. هی جمله ها را بالا و پایین میکنم. اما هربار که می بینمش نمیتوانم هیچ چیز بگویم. پس می نشینم و فقط نگاهش میکنم.

او می آید، با چندین کتاب. که هیچوقت ندیدم هیچ کدام شان را بخواند! کتاب ها را می گذارد روی نیمکت و میرود سراغ سرگرمی هایش.

قدم می زند.

می رقصد!

با آدم ها حرف می زند. بدون اینکه جوابی بشنود.

در تازه ترین حرکتش؛ امشب شاخه های خشکیده و تکه چوب هایی که روی زمین افتاده بود را بر می داشت و در کمال دقت و وسواس توی باغچه وسط پارک می کاشت!! با شاخه ها حرف میزد! توجیه شان می کرد که جای تو اینجا بهتر ست و آن یکی باید آن طرف باغچه باشد! و از این حرف ها..

«میتی» صدایش می کنند.

کاش مثل همان قبلی، روزی نیاید که بروم پارک و دیگر نبینمش. برایم دلخوشی ست.


ضمیمه


توسط یک انسان فضول(!) مختصری هک شده بودم! حل شد. کامنتی اگر اینجا نمی بینید، بدانید کلا وجود خارجی ندارد!حرفی اگر هست، دوباره بگویید.
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۰/۱۲/۱۷
بی‌ همگان

نظرات  (۲۸)

۱۷ اسفند ۹۰ ، ۲۳:۳۳ کاش مےشد خدا را بوسید...
همان جامعه شناسی که
در یک جفت جوراب سفید،
روی پل مصلا می رقصید؟
پاسخ:
همان که چند پسرک نادان اذیتش می کردند.
۱۸ اسفند ۹۰ ، ۰۹:۴۳ زهرا (رها‏)‏
واقعا
تا حالا ندیدمش.
من با پیرمرد های پارک حال میکنم
۱۸ اسفند ۹۰ ، ۱۱:۳۸ زهرا رجایی
من که بهت گفتم میترسم ازشون...
ولی خب این یکی که میگی اسمش میتی بوده
حتما یه صفای دیگه ای داره!

پیر شید به پای هم الهی!
پاسخ:
احتمالا اونم از تو می ترسه!
۱۸ اسفند ۹۰ ، ۱۳:۴۰ آشیــــــــل
چطور تو نمیتونی باهاش دوست بشی؟ بعیده ازت.
پاسخ:
چندبار دیدم بعضیا اذیتش میکنن، می ترسم فک کنه منم میخوام سرکارش بذارم!
من کامنتیده بودم اینجا
پاسخ:
چیزی نیس.
۱۸ اسفند ۹۰ ، ۱۶:۳۷ آنتی بیوتیک
خیلی بی مرامی!!
.
.
پس چرا کامنت قبلیمو تایید نکردی!!
پاسخ:
لطفا دوباره بذارید.
۱۸ اسفند ۹۰ ، ۱۹:۳۸ آنتی بیوتیک
منظورم پست قبلیت بود!!
.
چقدرم حرف زده بودم!!
پاسخ:
دوباره بگو خب!
مث من خل اینایی؟
پاسخ:
اصن یه وعضی!
آقا من اینجا کامنت نذاشته بودم
گفتم یوقت دنبالش نگردین !
پاسخ:
شما رو می دونم.اصن محل نمیذاری به اینجا!
بچه بودم ... یادمه 5-6 سالم بود . یکیشون شده بود همدم یه سفر روستایی ما ... تو گهواره بود . همیشه می خوابوندمش ... مریض بود ... بعدها خبر رسید ذبی مرد !
دلم خیلی گرفت ...


فقط خوبیش اینه دیر پیر می شن ... بدیش اینه که آدما از همین بی آزار ها می ترسن !
پاسخ:
من نمی فهمم از چی می ترسن.
یه درس داریم با عنوان شیوه ی ارائه مطالب ... دنیال یه موضوع آزاد می گشتم برای ارائه .
یهو به کلم زد درباره اینا یا اوتیسمی ها یه چیزی برم بگم .. به نظرت جذابه؟!
آخه همه که مث ما خل نیستن
پاسخ:
خیلیم دلشون بخواد.
الهی الهی الهی الهی( باصدای عمو قناد)
پاسخ:
(دلم برات تنگ شد..)
زدی ضربتی ضربتی نوش کن !!!
چش میزنی هکت می کنن !

تو استعداد هک شدنت مثینکه زیاده!
پاسخ:
من استعدادی ندارم، فضول زیاده!
۱۹ اسفند ۹۰ ، ۱۴:۳۷ زهرا رجایی
دیدی؟!
تو هم خوشحال شدی
اصلا آدم دلش یه جور خوبی میشه یه آدم قدیمی که تو رو میشناسه و تو نمی شناسی ش بیاد واست کامنت بذاره!
اگه فهمیدم، حتما به تو هم میگم فضول خانوم!
پاسخ:
البته تجربه ثابت کرده اگر میخواست بشناسی ش از اول معرفی می کرد!
۱۹ اسفند ۹۰ ، ۱۵:۵۶ زهرا رجایی
راس میگیااا
باتجربه!
سلام

اینجا هم رسید به این دوره!...
عجب...
پاسخ:
همه بالاخره میرسن به اینجا!
ااا چه زود جدی شد! تو هم رفتی قاطی مرغ و خروسا.
یاد باد آن روزگاران یاد باد
پاسخ:
مگه من با تو شوخی دارم؟
۲۰ اسفند ۹۰ ، ۱۳:۱۶ زهرا رجایی
قالب خوشگل جدید مبارک
کلا همه چیز مبارک...
مثلا سال نو
مثلا...
هرچی! به ما چه!
سلام

باز هم تغییر...

و من هنوز معتقدم که تغییر نشانه ای از تکامل و بلوغ دارد؛حتی اگر ... .
پاسخ:
حتی اگر؟
سلام


حتی اگر به اجبار باشد ، یا در ظاهر ، یا ... .

تغییر نشان از حرکت است. حال به سمت نور یا تاریکی!
پاسخ:
ممنون بخاطر همکاریتون!)
سلام

اوووووووووووووف! چقدر تغییر..! باید تبریک بگیم دیگه..؟!!!
شاعر میگه ما خانه به دوشان غم سیلاب نداریم
ااا ببخشید بی همگان؟
پاسخ:
بی همگان نداریم اینجا!
ماه ما ، هم قمران را قمر است هم شکر، اندر شکر، اندر شکر است

راستی همان سیاره بودن بیشتر به شما می آید تا ماه بودن...!!!

پروفایلتان هم هک شده خدا کند هویتتان فابریک مانده باشد...

سلام و یا حق!!!
پاسخ:
هویت با این چیزها عوض نمیشه
من میدونم تو از اولشم با من پدر کشتگی داشتی که جواب کامنتای منو نمیدادی!
منم اسم لینک هامو عوض کردم! حسود هم خودتی دو روزه داشتم روی اسم ها فک میکردم
به جون ...
پاسخ:
(الان من رو زمین ولو ام واسه اسم لینکم!)
قالب خیلی قشنگیه....
خونه ی جدید مبارک...
پاسخ:
هنوز خونه ی قبلی ام!!

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">